تولد خودم...تولد دخترم
سلام خب خداروشکر دیگه بیماری ازمون دور شده و ما هم درکمال صحت و سلامت چند روزی هست که برگشتیم خونه مون. پنج شنبه ، تولد دخترم رو برگزار کردیم و بجز زنداداشم که سرما خورده بود، باقی مهمونامون اومدن و خداروشکر شب خوبی رو با هم گذروندیم. مادرم هم در اقدامی غافلگیر کننده یه کیک خیلی بزرک به شکل کفشدوزک خرید و ما و از همه بیشتر فاطمه سادات رو خوشحال کرد. دخترم با دیدن یه کفشدوزک بزرگ تو یخچال شگفت زده شده بود و انتظار داشت در یخچال رو باز بذاریم تا باهاش بازی کنه. خلاصه اینکه به کلی ترفند و وعده و وعید چند ساعتی رو تحمل کرد تا لحظه ی تولد. اما موقع فوت کردن شمعِ روی کیک ، دستش فرو رفت داخل کفشدوزک و دخترم ترسید و فرار کرد و واسه هم...
نویسنده :
مهدیه
10:25